امروز: 10 فروردین 1403 به وب سایت حضرت علی اکبر (ع) خوش آمدی. میهمان گرامی











مرورگر شما

نام :Unknown
نوع : Unknown
نسخه : 0.0
پلت فرم : Unknown
IPشما: 44.197.108.187




     عناوین پست ها :   عناوین پست ها:  


نوحه ویژه شهادت حضرت علی اکبر(ع)
نوحه ‏ها


»گل چيده«
كجا مى روى ماه كنعان من
به همراه خود مى ‏برى جان من
سوزان دلم را - همه حاصلم را
على اكبرم
بگيرم به بر من گل چيده را
ببوسم لب لعل خشكيده را
گلم شد خزانى - قدم شد كمانى
على اكبرم
اذان گو على بانواى حجاز
و يا خيز و با من بخوان يك نماز
قيامت به پا كن - پدر را دعا كن
على اكبرم
تماشا كن اى لاله ى پرپرم
كه گم كرده‏ ام من مسير حرم
ببين اى دل آرا - كه افتادم از پا
على اكبرم
ببين ناتوانم توانم بده
بيا خيمه ‏ها را نشانم بده
غمت كرده آبم - نگوئى جوابم
على اكبرم

»صفاى گل«
سوى ميدان مى ‏روى اى نور عين آهسته تر
مى برى همراه خود جان حسين آهسته تر
عشق من اميد من
بر دلم آتش مزن
گرچه خود لب تشنه ‏ام بابا بقربانت على
من خجالت مى ‏كشم از كام عطشانت على
روح و ريحان حسين
راحت جان حسين
اكبرم اى اكبرم
تو به اشكم بنگر و من بر قد و بالاى تو
قد كمانى مى ‏شود با رفتنت باباى تو
اى تمام هست من
مى روى از دست من
اكبرم اى اكبرم
اى رُخت ياد آور رخسار ختم الانبياء
خيمه را ديگر نباشد بى گل رويت صفا
اى صفاى خيمه گه
سوى بابا كن نگه
اكبرم اى اكبرم

»ماه كنعان«
آه مى‏رود از حرم - نور چشم ترم
ناز او مى‏خرم - پسرم پسرم
سنبل مويش در پيچ و تاب است - بدست زنها عطر و گلاب است
آيينه و قرآن كجاست - ليلاى سرگردان به كجاست
پسرم پسرم
اى ميوه‏ى دلم - احمد شمائلم
على خصائلم - پسرم پسرم
خيز و ببين تماشايى ام من - مست اين روى زهرائيم من
از روى تو بوسه مى‏ گيرم - گر نيايد عمه مى ‏ميرم
پسرم پسرم
سوزاندى پرم را از پاى تا سرم را
گم كردم حرم را پسرم پسرم
خون چگر مى ‏ريزد ز آهم - داغت گرفته نور نگاهم
ياكه بده تاب و توانم - يا كه بده راه نشانم
پسرم پسرم
اى گل عطشانم - اى ابرو كمانم
اى ماه كنعانم - پسرم پسرم
باغبان آمد اى گل خوشبو - كنار جسمت با سر زانو
همچون كمان قدم شد دو تا شده بابا محتاج عصا
پسرم پسرم

»شهيد تكبير«
گل ليلا شدى پرپر
به دست فرقه ى كافر
شدى مهمان پيغمبر
على جانم على جانم
لب عطشان فدا كشتى
تو تقديم خدا گشتى
ز بابايت جدا گشتى
رسيدم از حرم سويت
زنم گلبوسه بر رويت
گل خونيم كنم بويت
رسيده جان من بر لب
شده روزم ز داغت شب
تسلايم دهد زينب
تنت صد پاره از شمشير
فتاده بر زمين تكبير
شهادت بر تو شد تقدير
بجاى مادرت ليلا
بود زينب به واويلا
بگريد بر و او اينجا
گل سرخ كفن پوشم
كه جان دادى در آغوشم
صدايت مانده در گوشم

»گيسوى خم در خم«
ماه تابان، كن تكلم پسرم
اى جگر گوشه ى من، تو مسوزان جگرم
پدرت سوى تو اى سلسله گير آمد - تا كنار بدنت با سر زانو آمد
اى گل پرپر من - اى على اكبر من (2)
حال من را تو ببين - دل من گشته غمين
بس كه پيش پدرت - مى ‏كشى پا به زمين
گه تماشا كنم اى روى تماشايى تو - گه ‏زنم ‏بوسه ‏بر اين‏ صورت ‏زهرائى ‏تو
اى گل پرپر من - اى على اكبر من (2)
من سراپا دردم - هر طرف مى ‏گردم
رفته نور نگهم - خيمه را گم كردم
چه شود لب بگشايى و توانم‏ بدهى - يا زجاخيزى و ره‏ را تو نشانم بدهى
اى گل پرپر من - اى على اكبر من (2)
در دلم جا دارى - چشم زيبا دارى
تو ز سر تا بقدم - بوى زهرا دارى
روى ‏تو ماه شب ‏و گيسوى ‏تو خم ‏به خم‏ است - همچو گل ‏اى ‏پسرم،عمر تو كوتاه و كم است
اى گل پرپر من - اى على اكبر من (2)
اى گل خشكيده - وى ز هم پاشيده
خيز و بين قاتل تو - به غمم خنديده
بيم دارم گل خشكيده بگيرم ببرت - كه كنم اى گل پرپر شده پاشيده ترت
اى گل پرپر من - اى على اكبر من (2)

»اذان گوى حرم«

اى اذان گوى حرم اى گل ليلا على
ماه كنعان دلم يوسف زهرا على
مي روى ميدان على اكبرم - مى ‏برى با خود دل اهل حرم
ياعلى جان ياعلى (2)
عمه بر ديدار تو شد برون از خيمه گاه
بر قد و بالاى تو مى ‏كند زينب نگاه
آمده قرآن بگيرد بر سرت - روى تو بوسد به جاى مادرت
ياعلى جان ياعلى (2)
تو به ميدان مى ‏روى من دعايت مى‏ كنم
اشك دانه دانه را رو نمايت مى‏كنم
روى ماهت را تماشا مى‏كنم - گريه بر اين قد رعنا مى ‏كنم
ياعلى جان ياعلى (2)
مى ‏روى و مى ‏رود روح من از پيكرم
با تو باشد ياعلى اين وداع آخرم
بعد تو تنهاى تنها مى ‏شوم - همنواى موج غمها مى‏ شوم
ياعلى جان ياعلى (2)
مى ‏روى و مى ‏شود بى تو دل درياى خون
جان تو با روح من مى ‏رود از تن برون
كشتى عمرم به ساحل مى‏رسد - بر فلك آه من از دل مى‏رسد
ياعلى جان ياعلى (2)

»گل فاطمى«
رود سوى ميدان على اكبرم
ز تن رفتن جان خود بنگرم
گواهى خدايا حسين مانده تنها على جان على
خدايا على با تو سودا كنم
قد و قامتش را تماشا كنم
همه هستم اكبر - شبيه پيمبر - على جان على
خدايا ز جسمم كنون جان رود
كه بود و نبودم به ميدان رود
چگونه توانم - پس از تو بمانم - على جان على
به باغ رسالت گل فاطمى
تو اول شهيد بنى هاشمى
زداغت بسوزم - سينه گشته روزم - على جان على

»پر غم «
لاله ى زهرايى من
ماه تماشايى من
روشنى چشم پدر ديده واكن
غربت بابا بنگر ديده وا كن
آنكه جسم تو در خون نشانده
ناله‏ ام را به گردون رسانده
اين پدر دلشكسته
پيش تو از پا نشسته
مصحف صدپاره تلاوت شدى ‏تو
كشته‏ ى آيين ولايت شدى ‏تو
تشنه افتاده اى دست دشمن
كن تماشا تو تنهايى من
دامن اين دشت خونين
با گل روى تو رنگين
برگ گل ياسمنم آرزويم
پيرغم تو شده ‏ام باكه گويم
خيز و بابا دلم را جوان كن
يك تبسم مرا ميهمان كن
گرد تو صف بسته دشمن
خنده زنان در غم من
عمه ات آهسته بگويد برايم
بزم عزاى تو شده خيمه هايم
شسته از خون شد جبينم
بى تو خيرى به دنيا نبينم
وقت اذان نماز است
صورت تو شور حجاز است
آيينه ى جد من و كوثر من
آبروى نسل جوان اكبر من
طاقتى كو كه اينگونه بابا
پيكرت بنگرم ارباً اربا


»عقيق يمن«
اى فروغ بصرم اى چراغ سحرم
از چه خاموش على اكبرم پسرم
بگشا باز دهن - با پدر حرف بزن
آه - تازه جوانم - آرام جانم
آب غسل تو ز خون، تير و نيزه كفنت
جاى سالم نبود به تمام بدنت
يار بابا شده ‏اى - ارباً اربا شده اى
آه - تازه جوانم - آرام جانم
اى كه از خون جبين پر شده دامن تو
شده از زخم يكى، تن و پيراهن تو
گو چگونه به حرم - بدنت را ببرم
آه - تازه جوانم - آرام جانم
غم تو مشكل من، داغ تو بر دل من
خنده قاتل تو، مى ‏شود قاتل من
ديده بگشا پسرم - عمه آمد ز حرم
آه - تازه جوانم - آرام جانم
اى ز خون شسته شده روى نورانى تو
گشته زخم دل من زخم پيشانى تو
باز هم ديده بگشا - يا بگو يا ابتا
آه - تازه جوانم - آرام جانم
خون سر پاك كنم از عقيق يمنت
بلكه يك ابتا بشنوم از دهنت
بى تو تنها شده‏ ام - چون كمان تا شده ‏ام
آه - تازه جوانم - آرام جانم
از دم تيغ ستم لاله ‏ام چيده شده
عضو عضو بدنش همه پاشيده شده
شسته از خون تنش - زره و پيرهنش
آه - تازه جوانم - آرام جانم


»تاب خورشيد«

مى ‏رود از بر من اكبر و جان ببرد
دهدم داغ دل و تاب و توانم ببرد
اشك بى سابقه اش
مى ‏كند بدرقه اش
پسرم پسرم
جگرم جگرم
تن تنها و بس خنجر و زوبين عجبا
اين گل فاطمه و اين همه گلچين عجبا
گل اميد كجا
تاب خورشيد كجا
تا كه او را ببر آورده جوابش دادم
وقت رفتن ز لب تشنه‏ام آبش دادم
جان فزودم به تنش
با زبان در دهنش
هر قدر صبر كنم شدت غم را چه كنم
ناله ى متصل اهل حرم را چه كنم
دل اهل حرم است
كه به او همقدم است
به خدا از همه ايجاد نظر پوشيدم
تا كفن بر قد و بالاى پسر پوشيدم
زندگى هست حرام
بى على ماه تمام حرام
رفته و با نگهى جان مرا بربوده است
آخرين توشه از زندگى اش اين بوده است
رفت و من مى‏دانم
شعله زد بر جانم
تاب خورشيد و طف اسلحه و سوز عطش
بارالها تو گواهى چكند با جگرش
گل من آب نداشت
در بدن تاب نداشت
سوى اين قوم روان ساختم اى بار خدا
اشبه الناس به پيغمبر محبوب تو را
از كرم يارش باش
تو نگهدارش باش


»ماه ليلا«
شبه احمد ماه ليلا
يوسف صد پاره پيكر
فرق پاك او دوتا شد
مثل پيشانى حيدر
اكبرم اى نور ديده - لاله ى در خون طپيده
من به ميدان مى ‏نمودم
با دو چشم خود نظاره
جسم پاك اكبرم شد
پيش چشمم پاره پاره
اكبرم اى نور ديده - لاله ى در خون طپيده
در زمين سرخ صحرا
لاله از خون چيده ‏ام من
اى جوانان اى جوانان
داغ اكبر ديده ‏ام من
اكبرم اى نور ديده - لاله ى در خون طپيده
ديده بگشا اى على جان
مى ‏زند بابا صدايت
در ميان خيمه از خود
تشنه لب كردم صدايت
اكبرم اى نور ديده - لاله ى در خون طپيده
كى روا بود اى على جان
خون دهانت را ببندد
تو خموش و من بگريم
قاتلت بر من بخندد
اكبرم اى نور ديده - لاله ى در خون طپيده
با سرشك ديده ى خود
خون بشويم من ز رويت
ديده بگشا بين كه زينب
از حرم آيد به سويت
اكبرم اى نور ديده - لاله ى در خون طپيده
آل هاشم آل هاشم
از حرم بيرون بيائيد
بر تسلاى دل من
گريه بر اكبر نمائيد
اكبرم اى نور ديده - لاله ى در خون طپيده

»زاده حيدر«
)قلبم شده بى تاب
اذنى بده‏اى باب( (2)
تادر ره عشق تو دهم هستى خود را
تا آن كه نمانى تو دگر بى كس و تنها
من زاده ى حيدر
هستم على اكبر
خواهم كه برگردم
در راه تو پرپر
)مولا يا حسين جان
مولا يا حسين جان( (2)
)هنگام نبرد است
قلبم پر درد است((2)
سنگينى آهن اگرم تن بفشارد
جانم به خدا ميل تماشاى تودارد
آيم چو زميدان
با اين لب عطشان
يك بوسه ز لعلت
شد توشه‏ام اى جان
)مولا يا حسين جان
مولا يا حسين جان((2)
)در راه تو دلبر
جسمم شده پرپر( (2)
پرمى كشم از محضر تو جانب زهرا
من مى ‏روم اما تو بمانى تك و تنها
جانم به فدايت
در كرببلايت
گفتى كه غريبم
قربان ندايت
)مولا يا حسين جان
مولا يا حسين جان((2)

»نور دو عين«
بچه‏ ها بابا تو ميدون، انگارى داره مى ‏ده جون
هى مى ‏گه ‏اى گل نازم، شدى پرپر تو بيابون
)هى مى‏ گه با شورو شين، رفتى اى نور دوعين
تو بودى اكبر من، ميوه ى قلب حسين( (2)
زودتر از بابارسيده، عمه با قد خميده
آخه اين دوتا غريبو، خدا با هم آفريده
)دو تاشون با چشم‏تر، سوز دلْ خونِ جگر
سر نعش اكبرند، با يه قلب شعله ور( (2)
كشته شد اكبر ليلا، كشته شد عزيز زهرا
ديگه قوتى نداره، بياره نعششو بابا
نعش اونو جوونا، ميارن تا خيمه ها
بابا از غم على، از پا افتاده خدا(2)

»تمثال حيدر«
لاله پرپرمن - به خون شناور من - يا على اكبر، على ياعلى اكبر
سرو و صنوبر من - حبيب و دلبر من - ياعلى اكبر،على يا على اكبر
به پيش چشمم، رفتى چو ميدان
رفتى و بردى، از پيكر من جان
ديدار رخ ناز تو پيغمبرمن بود
تمثال تو اى همچو على، حيدر من بود
لاله پرپرمن...
روح و قرار منى، باغ و بهارمنى
اى گل ليلا على، اى گل ليلا
دارو ندار منى، چاره ى كار منى
هستى بابا على، هستى بابا
لاله پرپرمن...
به سوى نعشت، آيم به نمازت
كه قطعه قطعه، شد پيكر نازت
بنگر كه من از زندگى بعد تو سيرم
بر لعل لبت بوسه زنم تا كه بميرم
لاله پرپرمن...
تو حرم دلمى، تو همه حاصلمى، عزيز باباعلى، عزيز بابا
ستاره ى سحرم، فتاده‏اى به برم، اى گل نازم على، اى گل نازم
لاله پرپرمن...
وارث داغ و، اندوه مدينه
پرپر شدى اى گل، با ضرب كينه
پهلوى تو گرديده چرا شبيه مادر
فرق تو دو تا گشته على چو فرق حيدر
لاله پرپرمن...

»يوسف دلبر«
]على اكبر من ) تنهامرو((3)اكبر[(2)
شبه پيغمبر من ) تنها مرو((3)اكبر
يوسف دلبر من ) صحرامرو((3)اكبر
]على اكبر من ) تنهامرو((3)اكبر[(2)
اى گل ليلامنو ) مجنون مكن( (3)اكبر
زينبو تو خيمه‏ ها) دلخون نكن((3)اكبر
]على اكبر من )تنها مرو((3)اكبر[(2)
اى خداببين كه اين ) پيغمبره( اى واى
از توى سينه ى من )دل مى بره( (3)اى واى
]على اكبر من )تنهامرو((3)اكبر[(2)
نعش قطعه قطعه تو )اى اكبرم( (3)اى واى
چه جورى تا خيمه ‏ها )من ببرم( (3)اى واى
]على اكبر من )تنها مرو((3)اكبر[(2)
كنار تن تو جون )بر لب اومد((3)اكبر
جون داده بودم ولى )زينب اومد((3)اكبر
]على اكبر من )تنها مرو((3)اكبر[(2)

»مهلقا«
شبه پيمبر اى پسرم، اى اكبرم، اى اكبرم
با تو رود جان ز پيكرم، اى اكبرم، اى ‏اكبرم
)كمى آهسته نازنينم
قدو بالاى تو ببينم( (2)
قدو بالاى تو ببينم
على جانم
خيمه ى ماتم كنم به پا، كنج دلم، اى مهلقا
داغ تو ماند در دل ما، كه بهر دين، شدى فدا
)پيكرت شد چو لاله پرپر
تا بماند دين پيغمبر( (2)
تا بماند دين پيغمبر
على جانم
حيدر دشت كرببلا، شدى فدا، به نينوا
فرق سر تو شده دو تا، شبيه فرق مرتضى
)بر سر نعش تو بمانم
بى تو مى ‏ميرم اى جوانم( (2)
بى تو مى ‏ميرم اى جوانم
على جانم


»گل پرپر«
بعد تو على جانم
من دگر نمى ‏مانم
سوزد از لب خشكت
اين لبان عطشانم
)پيش چشم من اكبر
گشته‏ اى چو گل پرپر( (2)
ياعلى، على اكبر(4)
شد لبت پر از خون اى
يار و دلبر مه رو
لحظه‏ اى لبت بگشا
با پدر كلامى گو
جان فداى روى تو
خون شده وضوى تو
ياعلى، على اكبر(4)
لعل غرق خون تو
داغ سينه ى من بود
زخم روى پهلويت
از مدينه ى من بود
از غمت گل ليلا
تازه شد غم زهرا
ياعلى، على اكبر(4)
فرق تو شكسته چون
جد اطهرت حيدر
صورتت شده پر خون
همچو روى نيلوفر
گشته‏ اى در اين صحرا
اربااربا اى بابا
ياعلى، على اكبر(4)

»لاله ى درخون«
اكبر عزيز جان بابا
از ضربه ‏ها شد اربا اربا
پيكر او به خاك و خون نشسته
همچو جدش على فرقش شكسته
)اى گل پرپرم، على اكبرم( (2)
اى لاله ى در خون شناور
گلبرگ هايت گشته پرپر
چنان گرديده جسم پرپر او
هر طرف قطعه‏اى از پيكر او
)اى گل پرپرم، على اكبرم( (2)
اى يوسف خونين ليلا
نعشت به خون كردم تماشا
تشنگى برده هم تاب و توانت
جان به قربان خشكى لبانت
)اى گل پرپرم، على اكبرم( (2)


»محرم درد«
زدستم مى ‏روى اما صدايم در نمى‏ آيد
دلم مى ‏سوزد و كارى ز دستم بر نمى ‏آيد
سرم را مى‏ گذارم روى كتف خواهرم زينب
الا اى محرم ‏دردم چرا اكبر نمى ‏آيد
اگر زينب نمى‏ آمد گريبان پاره مى‏ كردم
تحمل مى‏ رود اما شب غم سر نمى‏ آيد
اذان گوى دل بابا! اذانى ميهمانم كن
اگر چه از گلوى تو صدايى در نمى‏ آيد
الا اى سرو بى همتا! عصاى پيرى بابا!
به والله سرم ديگر ازاين بدتر نمى‏ آيد
اگر چه سعى خود را مى ‏كنم ،اما نمى ‏دانم
چرا اين تيرها از پيكر تو در نمى‏ آيد

»نخل اميد«
يوسفم برخيز و بنگر در بر تو آمدم
با دو زانو تاكنار پيكر تو آمدم
ريزد اشك من ز ديده
خون ز لبهايت چكيده
اى على اكبرم
اى على ديگر ندارى جاى سالم در تنت
جاى صدها تيغ و نيزه مانده بر پيراهنت
من ديگر طاقت ندارم
تا تو را در خيمه آرم
اى على اكبرم
دشمنان نخل اميدم را ز ريشه كنده ‏اند
ديده بگشا و ببين بر اشك من خنديده اند
كم بزن ديگر دل آرا
دست و پا در پيش بابا
اى على اكبرم

»تمام جماعت«
اى اذان مناره ى دلها
وى نماز جماعت بابا
تو تمام جماعتم بودى
رَحِم من تو بودى اى يكتا
اى دو چشمت دو چشمه توحيد
وى دو زلف تو عروةالوثقى
اى دو ابروى تو محرابم
اى دو دست تو شاخه ى طوبى
شأن توصيف تو هوالباقى
قدر...وجه تو بيضا
وجه تكريم توست مدح اللَّه
وجه تشبيه تو فقط زهرا
آنچه بر دوش تو نقل حديث
وان چه بر كام توست بار دعا
حق تورا آفريده تا زين كار
واكند عقده از دل سقا
با تو عباس ديده زهرارا
با تو ديده رسول بطحى را
خيز و بنگر كه منحنى شده ‏ام
راست كن قامتى براى خدا
هفت نعره براى يك پيكر
چه طوافيست كعبه ى مارا
من به نعش تو مى‏زنم زانو
كه چه خندند در برم اعدا
در عباى رسول مى‏ريزم
معجزات خداست در بر ما
نيست تا قاتلى به سينه ى من
سينه بر سينه ات نهم بابا

»جسم صد چاك«
شد قطعه قطعه پيكرم، در راه عشقت اى پدر
تنها شدى و غربتت، كرده دلم را شعله ور
فرقم دو تا شد از جفا، غلتيده ‏ام در خون خود
دارم هزاران جاى زخم، روى تن گلگون خود
از بس كه با سوز عطش، با دشمنان جنگيده ‏ام
رفته زمن تاب و توان، بنگر لب خشكيده ‏ام
يك جرعه آب آيا بود، تا آن كه‏تر سازم لبم
بهتر تو را يارى كنم، اى عشق من اى مذهبم
وزن سلاح و تشنگى، بنموده بى تابم ببين
در لحظه ى آخر بيا، يك دم به بالينم نشين
بنگر كه جدم آمده، با جامى از كوثر به دست
همراه جمع اهل بيت، بر جسم صد چاكم نشست
با حنجرى چون اصغر و فرق سرى چون مرتضى
رفتم به سوى فاطمه، بشكسته پهلويم بيا

»حاصل عمر حسين«
تا صداى تو شنيدم پسرم
آه از سينه كشيدم پسرم
شد جهان در نظرم تيره و تار
ديدم اين گوشه ى پر گرد و غبار
نيزه‏ ها را همه بالا بردند
رو سوى يوسف ليلا بردند
آمدم خسته به اين سو پسرم
گه به پا وگه به زانو پسرم
تو كه خود حاصل يك عمر منى
شيشه عمر مرا مى ‏شكنى
زلب خشك تو بى تاب شدم
خواستى آب زمن، آب شدم
خم شده روى گلت مى ‏بويم
به دل خويش چنين مى‏ گويم
اين على اكبر ليلايم نيست
پسر خوش قدو بالايم نيست
نيزه ى پهلويت اى گل پسرم
خورده انگار ميان جگرم
ز سر عمامه ى خود افكندم
به روى زخم سرت مى‏بندم
لخته خون از مژه ات مى‏گيرم
گر نگاهم نكنى مى‏ميرم
گرچه با ناز، تو را پروردم
ناز كم كن به خدا دق كردم
همدم درد و غم و افسوسم
هر چه لعل لب تو مى ‏بوسم
دلم آرام نگيرد چه كنم؟
از لبت كام نگيرم چه كنم؟
چاره‏ام رفته ز كف،تدبيرى
اى اذان گوى حرم، تكبيرى
عمه ات گرم پرستارى من
از حرم آمده بر يارى من
دشمنان صف به برم مى ‏بندند
به زمين‏گيرى من مى ‏خندند
سينه ‏ام غرق ملال است على
زندگى بى تو محال است على
اربا اربا بدنت سوى حرم
كار من نيست كه تنها ببرم


»خيمه گاه مستان«
]على اكبر من لاله پرپرمن[
در خيمه گاه ‏مستان،شبه پيمبرم من
در قتلگاه جانان، ثانى حيدرم من
فرق سرم زكينه،همچون على شكسته
خون بر رخم نشسته، چشم مرا ببسته
آمد كنار نعشم، باباى بى قرارم
زينب به يارى او، بنشسته در كنارم
گويد پدر به ناله، اى يار هجده ساله
در بين قتلگاهت، پرپر شدى چو لاله
رحمى نما على جان، بنگر به سوز و حالم
اين نيمه جان بگيرو، يك دم نما نگاهم
چه سان برم به خيمه، من جسم چاك و چاكت
اى پيكر شريف غرق به خون و خاكت
چو هاله ى رخ من شد روى لاله گونت
يك بوسه توشه سازم از لعل پر زخونت

»شبيه زهرا«
كمكم كن خواهر من،يادگار مادرمن
داره جون مى ‏ده عزيزم از كف من اكبر من
اكبرم لباتو وا كن، دوباره )بابا(صدام كن
جون خواهرت رقيه، يه بار ديگه نگام كن
فصل درده و خزونه، دور لبهاش پر خونه
پاشو اى موذن من، وقت گفتن اذونه
شدم از زندگى خسته، مادرم اينجا نشسته
اكبرم شبيه زهرا، سينه و پهلوش شكسته
خون روى زمين دويده، سينشو دشمن دريده
وقت جون دادن نگاه كن، پاشو رو زمين كشيده
داداش دشمنا نامردند، به اشك ماها مى ‏خندند
اگه تو باما نباشى، دست عمه مو مى ‏بندند


»شبيه مصطفى«
اكبرم هستى مايى
تو شبيه مصطفايى مايى
حيدر دشت بلاو
)يوسف كربلايى( (3)
)چو سوى ميدان بروى جانم على
ز پيكرم جان ببرى جانم على((2)
]جانم على (2)[(4)
فرق تو به خون نشسته
خون روى چشاتو بسته
)همچو مادر تو مدينه
پهلوى تو را شكسته((3)
)تو كشته مدينه‏ اى جانم على
قتيل ظلم و كينه اى جانم على((2)
]جانم على (2)[(4)
سخنى بگو به بابا
دلمو كندى تو از جا
بعد تو اى همه هستم
)العفابه كل دنيا((3)
)گرفته ‏ام ماتم تو جانم على
قاتل من شد غم تو جانم على((2)


»پرستوى شكسته پر«
اى گل سرخ من، جان دهم در برت
قطعه قطعه شده،از چه رو پيكرت
لاله و نيلوفر من، رفته ‏اى اى اكبر من، من غريبم
]نازنين دلبرم،رفته‏اى از برم،من غريبم[(2)
اى پرستوى من، شد شكسته پرت
هر طرف بنگرم، پيكر پرپرت
من چگونه ‏اى نگارم، نعش تو تا خيمه آرم، اى حبيبم
]نازنين دلبرم،رفته ‏اى از برم،من غريبم[(2)
رفتى و مانده ‏ام، بى تو تنها على
بعد تو خاك غم،بر دو دنيا على
قطعه‏ هاى پيكرت را،مى ‏كنم هر جا تماشا،بى شكيبم
]نازنين دلبرم،رفته‏ اى از برم،من غريبم[(2)

»مه هاشمى«
])واى((4)،)على على((3)[(3)
يم فاطمى، درّ سرمدى
مه هاشمى گل احمدى
طلعت ظهور و جلالتى
ز سلال پاك محمدى
با دلم چها كند، روى دلرباى تو
محشرى به پا كند قامت رساى تو
)شبيه مصطفى، امير دلربا، حيدر كربلا، ياعلى اكبر((2)
على (6)
به سما قمر به نبى ثمر
به فاطمه دُر، به على گهربه
حسن جگر به حسين پسر
چه نجابتى چه اصالتى
ازخداى دلبرى،برده‏اى زكف قرار
خنده ‏ات گل حسين،ابرويت چو ذوالفقار
)تار گيسوى تو، دست وبازوى تو، طاق ابروى تو،جلوه حيدر((2)
على (6)
به ملك مطاع به خدا مطيع
به مرض شفا به جزا شفيع
كه مقام بندگيش‏منيع
به چه بندگى و اطاعتى
اى كه ازيلان دهربهترى و برترى
زهره مى‏درى زخشم با نگاه حيدرى
)تو على اكبرى، يا كه پيغمبرى، يا خود حيدرى، يا على اكبرى((2)
على (6)
خم زلف او چه شكر شكن
به مثال مهره تاب و تن
سپرى به كتف وكفن به تن
به چه قامتى چه قيامتى
يوسف از قفاى توجامه مى‏دردبه تن
مهر مالكيت روى قلب من بزن
)نور راه دلم، مهر و ماه دلم، پادشاه دلم، يا على اكبر((2)
شبيه مصطفى...
ز جلوه نظر سوى قتلگه
ز قفا نظر سوى خيمه گه
كه نموده شه به‏قدش نگه
به چه حسرتى به چه حالتى
اى ركاب مركبت طاق عرش داورى
زينت حمايلت ذوالفقار صفدرى
)تو خداى دلى، على شمايلى، يا ابوفاضلى، يا على اكبر((2)
على (6)
شبيه مصطفى...
لرزه بر عدو فتد
تيغ اكبر آمده
اين شبيه حيدراست
ياكه حيدر آمده
)شور و غوغاى او، نور سيماى او، غرّش ناى او، ياعلى حيدر((2)
شبيه مصطفى...

»صدپاره«
دست غم تير بلا بر سر من ريخته است
جگر خون شده در ساغر من ريخته است
به سر تيغ و سنان كه ‏اين نامردم
باز آتش سر پيغمبر من ريخته است
آه مردم چه كنم، صفحه صد دانه من
شد صد پاره ‏و دور و بر من ريخته است
ثمرم، جان و دلم، رشته ى تسبيحم بود
آه اكنون به زمين اكبر من ريخته است
سينه ات چاك شده زخم به پهلو دارى
كى دوباره به سر مادر من ريخته است
به كنار بدنت سخت زمين گير شدم
همه خوشحال كه بال و پر من ريخته است
جگرم را زره ات ساختم اما حالا
تكه تكه زره ات در برمن ريخته است
در بر اين پدر پير مكش پا به زمين
پاى تو خاك عزا بر سر من ريخته است
زندگى بى تو مرا نيست به جز جان كندن
زهر هجران تو در حنجر من ريخته است

»سليل مصطفى«
مى رسد از قلب بابا اين ندا
»قم فانذر«اى سليل مصطفى
از حراى خيمه‏ ها بنما طلوع
بعثت كرببلا را كن شروع
روز عاشورا شب معراج توست
زير تيغ و نيزه ‏ها منهاج توست
بر وداع خيمه‏ ها رو آفتاب
بار آخر هم بر اين گلها بتاب
پرده ى پيغمبر از رويت بكش
تيغ حيدر را ز ابرويت بكش
جلوه كن ذرات را بى تاب كن
فطرت خشكيده را سيراب كن
اين همه بت آمده ‏اى بت شكن
خيز ابراهيم اين بت‏ها شكن
اى مسيحا مردگان را زنده كن
با نگاهت مردمان را بنده كن
اى تو اسماعيل قربانگاه رو
مثل زهرا پيش بابا راه رو
رفتى و خون و نوا آورده ‏اى
حج اكبر را به جا آورده ‏اى
يوسف افتاده ‏اى در چاه خون
اربا اربا از چه مى ‏آيى برون
يا على بن الحسن يابن الحسين
اى شهيد كينه ى بدرو حنين
تيغ تا بر فرق چون ماهت نشست
حرمت پيغمبر خاتم شكست
نخل طوبايم‏شد از داغ تو خم
طاقتى كو تا كه برگردم حرم
خيز بابا خيمه ‏ها آشفته شد
گيسوان عمه ‏ها آشفته شد
خيز بابا جان چو بر لب آمده
بر سر نعش تو زينب آمده
در فراقت مرغ جانم پر كشيد
از غمت پشت علمدارم خميد
نور خورشيد خيامم را مبر
بالب پر خون، تو نامم رامبر
نيزه ‏ها در پهلويت بشكسته است
مادرم دور سرت بنشسته است
اربا اربا پيكرت بشكفته است
اين سخن در خاك و درخون گفته است
كاين غريب عشق را يارى كنيد
آل عصمت را هوادارى كنيد
غم مخور شبه رسول اللهيم
روى نيزه مى ‏كنى همراهيم
هر دو باسر جانفشانى مى ‏كنيم
عمه ات را پاسبانى مى ‏كنيم

»اميد خواهر«
بگيريد(2)به سر آيينه قرآن
كه گويى مصطفى شد روانه سوى ميدان
اميد خواهر من
على اكبر من
بگوييد(2)به پور ام ّ‏ليلا
اذان گويد براى دل مجروح بابا
عدو استاده در صف
به اشكم مى ‏زند كف
بهارم (2)شده ديگر خزانى
تن او اربا اربا قد من هم كمانى
چو تنهاي ش‏ب ديدند
گلم از ريشه چيدند

»گل پرپر«
قطعه ‏هاى پيكرت، همچو گل در هر طرف
بهر دلدارى زند، لشگرى مستانه كف
جان من از تن گرفتى فاصله
دشمنم شادى كند با هلهله
]ياعلى واغربتا(2)[(2)
هر چه دشمن از على كينه ى ديرينه داشت
پيش تو رو كرده بود، هر چه در دل كينه داشت
داغ تو بنهاده بر قلب همه
پهلويت بشكسته همچون فاطمه
]ياعلى واغربتا(2)[(2)
فرق تو بشكسته و همچو حيدر شد سرت
پهلوى پر خون تو يادگار مادرت
بردى اى باد صبا گلبرگ من
كرده‏اى گويا تو قصد مرگ من
]ياعلى واغربتا(2)[(2)

»در خون شناور«
اى پاره پاره پيكر ،در خون شناور
افتاده روى صحرا آه آى علىِ اكبر
تازه جوانم اكبر روح و روانم اكبر
بر خيز و كن تماشا، افتاده ام من از پا
آخر بگو چه گويم، من در جواب ليلا
تازه جوانم اكبر روح و روانم اكبر
واكن دو چشم بسته، بابا برت نشسته
حال شدى شبيه، آن مادر شكسته
تازه جوانم اكبر روح و روانم اكبر
اى يوسف حجازم، تو سوز و تو گدازم
چى مى‏ شه كه بگويى اذون برا نمازم
تازه جوانم اكبر روح و روانم اكبر
اينا كه صف مى ‏بندن، قلبم زكينه كندن
وقتى براى قتلت به اشك من مى‏خندن

»پيكر صد چاك«
]اى عزيز دل بابا
رفتى و شدم چه تنها[(2)
]در ميان خاك و خون‏ها
شده تن تو اربا اربا[(2)
]آغوش من و پيكر صد چاك تو اى گل
گرديده دو صد پاره تن پاك تو اى گل[(2)
چو لاله شدى پرپر، جانم على ‏اكبر، هستى من اكبر، جانم على اكبر
جانم على اكبر (2)جانم على اكبر، على اكبر على اكبر
]اى همه هستى و جانم
رفتى اى روح و روانم[(2)
]غرق خون روى زمينى
بر سرت نوحه بخوانم[(2)
]هر قطعه ز جسم تو به يك گوشه فتاده
داغت به دلم آتش سوزان بنهاده[(2)
آغشته به خون اكبر، جانم على اكبر، رفتى ز برم آخر، جانم على اكبر
جانم على اكبر (2)جانم على اكبر، على اكبر على اكبر
]رفتى اى يوسف ليلا
مانده ‏ام بى كس و تنها[(2)
]من سر نعش تو هستم
كف زند لشكر اعدا[(2)
]ديده به تو و گوش به اين هلهله دارم
از ماندن خود بعد تو بابا گله دارم[(2)
بودى همه جانم، جانم على اكبر بعداز تو نمى ‏مانم، جانم على اكبر
جانم على اكبر (2)جانم على اكبر، على اكبر على اكبر


»لاله صحرايى«
گهى دلخون،گهى دلخون، چون لاله صحراييم من
گهى مستِ، گهى مست ِ، اين صورت زهراييم من
ببين تو اى لاله خوشبو
من آمدم با سر زانو
على على على على جان(2)
كمان ابرو، كمان ابرو، از داغ خود كردى كمانم
دلم خواهد، زجا خيزم، ولى ديگر نمى ‏توانم
تو كرده ‏اى از غم دوتايم
كردى تو محتاج عصايم
على على على على جان(2)
خدا داند، خداداند، دگر رمق زانو ندارد
ببين اى سلسله گيسو، كه چشم باباسو ندارد
سوزاندى از پا تا سرم را
گم كرده ‏ام راه حرم را
على على على على جان(2)
جوان من، جوان من، تو مى‏ كنى از غصه پيرم
دو چشم پر، زخون واكن، تامن دوباره جان بگيرم
بر من ترحم كن على جان
كمى تكلم كن على جان
على على على على جان(2)
خبر از تو، خبر از تو، ليلاى سرگردان ندارد
تماشاكن، تماشاكن،كه جسم بابا جان ندارد
تو شبه ختم الانبيايى
تويوسف كرببلايى
على على على على جان(2)

»زائر پيغمبر«
لحظه آخرم اى بابا بيا
به كنار من بى تاب بيا
ز غم غربت تو اى بابا
شده اين پيكرم اربااربا
يادگار حيدرم، قطعه قطعه پيكرم، من على اكبرم
من آن جلوه ى يار ازلى (2)
آن على بن حسين بن على (2)
جرم من چو مادرم فاطمه بود(2)
كه مرا نام على زمزمه بود
بين كه پهلويم شكست، فرق من در خون نشست، من على اكبرم
شده از تير عدو حنجر من (2)
پاره پاره چو همه پيكر من (2)
حنجرم نام على رابرده (2)
كه چنين تير عدو را خورده(2)
چون على اصغرم، غرق خون شد حنجرم، من على اكبرم
گر چه مشتاق پيمبر هستم (2)
طالب ساقى كوثر هستم (2)
ولى از غربت تو غمناكم (2)
به فداى تو تن صد چاكم(2)
مست جام كوثرم، زائر پيغمبرم، من على اكبرم

»ياد زهرا«
آسمان گريه كن
همچو چشم ترم
در حرم مى ‏برند
پيكر اكبرم
باغ من گل كرده در خون
ليلى دل گشته مجنون اكبرمن
سوره ى هل اتى شد ز قرآن جدا وامصيبت
او شكسته
من شكسته دلم
تشنه لب شدشهيد
همه ى حاصلم
مهلتى يكدم نگاهش
تا ببوسم روى ماهش اكبر من
سوره ى هل اتى شد ز قرآن جدا وامصيبت
اين تن غرقه خون
آرزوى من است
بعد از او ياد او
گفتگوى من است
او شهادت برگزيده
من غمش بر دل خريده اكبر من
سوره ى هل اتى شد ز قرآن جدا وامصيبت
اهل بيت خدا
عمه ‏ها خواهران
اى سكينه بيا
روضه ى او بخوان
زينبم با ياد زهرا
مادرى كن جاى ليلااكبر من
سوره ى هل اتى شد ز قرآن جدا وامصيبت


»شه زاده اكبر«
اى يوسف كنعان حسين بده به چشم من سو
ببين كه آمدم كنار پيكرت دو زانو
شه زاده اكبرم (4)
رمقى بده به زانويم كه من بخيزم از جا
مسيح من زنده نما مرا بگو تو بابا
شه زاده اكبرم (4)
همه ى تن تو جاى شمشير و سنان و تير است
رسيده ‏ام كنار پيكرت اگر چه دير است
شه زاده اكبرم (4)
لخته خون در حلق تو را به دست خود بگيرم
دعايم اين بود كنار جسم تو بميرم
شه زاده اكبرم (4)
راه خيمه را بعد تو اى على نموده‏ ام گم
جواب گريه ‏ام شده هلهله‏ هاى مردم


»زبان سوزان«
رو سوى ميدان رفتى و جان بردى از تن من
ديگر تك و تنها شدم بين ِ سپاه دشمن
آهسته ‏تر حبيبم، بنگر كه من غريبم ،من بى كسم در بين لشكر
]جانم على اكبر(2)جانم على شبه پيمبر[(2)
لب تشنه رفتى سوى ميدان آمدى دوباره
لب تشنه‏تر گرديدى و مى‏ سوزى اى ستاره
باآن زبان سوزان، آتش زدى تو بر جان، گرديده ‏اى‏لب ‏تشنه ‏پرپر
]جانم على اكبر(2)جانم على شبه پيمبر[(2)
من در كنار پيكر خونين تو فتادم
از چهره ى خونين تو گويى كه جان بدادم
آن لعل لاله گونت، موهاى پر زخونت، قلب مرا سوزانده يكسر
]جانم على اكبر(2)جانم على شبه پيمبر[(2)
از بس كه من لب تشنه ‏ام در ديده ام ‏سياهى است
روى تو نيلى چون سوى تو نگاهى است
روى تو گشته آخر، مانند روى مادر، پهلوى تو بشكسته اكبر
]جانم على اكبر(2)جانم على شبه پيمبر[(2)

»بهانه ى تشنگى «
من به جرم عشق حيدر، جان سپارم همچو زهرا
برده ‏ام نام على را، پيكرم شد اربا اربا
يوسف كرببلايم، من شبيه مصطفايم
من على ين الحسينم، از تبار مرتضايم
واعلياواعلياواعلياواعليا(2)
جانم آمد بر لبانم تشنگى برده توانم (2)
بهر يارى ولايت چون فدايى گشته جانم
بر على چون ياورم من، قطعه قطعه پيكرم من
كشته ى غمهاى زهرا، بين ديوار و درم من
واعلياواعلياواعلياواعليا(2)
من كه دانم اى پدر جان بهر من آبى ندارى
خواهم آخر خود به كامت بر سرم منت گذارى
تشنگى ام شد بهانه، تاشوم سويت روانه
تادر آغوشم بگيرى با نگاهى عاشقانه
واعلياواعلياواعلياواعليا(2)

»عمر كوتاه«
محاسن سپيدش ز اشك ديده ‏تر بود
نگاه نااميدش به جانب پسر بود
ياعلى على اكبر جوان من ياعلى على ماه آسمان‏من
ياعلى على نغمه ى اذان من ياعلى على
پسر به خون نشسته لاله زحسن رويش
پدر به دشت حسرت گمشده آرزويش
ياعلى على طوطى بهار من
ياعلى على هاشمى عذارمن ياعلى على
پسر شكسته فرقش پدر دلش بشكسته
ميان گريه زينب كنار او نشسته
ياعلى على اى بهانه ى دلم ياعلى على قاتل تو قاتلم
ياعلى على بعد تو چه حاصلم ياعلى على
بوسم لب عطشانت رخ بر رخت گذارم
بابا ببين چه كرده داغت به روزگارم
ياعلى على مى‏كشد مراغمت ياعلى على عمر كوته و كمت
ياعلى على خيمه غرق ماتمت ياعلى على


»نور چشم ليلا«
اى جوان بابا نور چشم ليلا واكن اين دو لب را تاكه يه بار ديگه به من بابابگويى
غرق خون در برم خفته‏اى اكبرم اى گل پرپرم سرخى خونت شد برايم آبرويى
پاشيده شد از هم تمام پيكر تو
واى چى بگويم من جواب مادر تو
پهلوون بابا(2)على اكبر حسين اى گل ليلا
اى شكسته سينه مادرت مدينه با گل و آيينه تو رو مى‏خواد عزيز من بغل بگيره
اى عزيز مادر ثانى پيمبر جنگ تو چو حيدر اگر كه مادرت ببيندت مى‏ميره
واى زخم داغ وضع جسمت تا به محشر
بر روى قلب من مى‏مونه على اكبر
پهلوون بابا(2)على اكبر حسين اى گل ليلا
رنگ من پريده قد من خميده تا كه ديده ديده اين جاى شمشير و سنان و نيزه ‏ها را
هر كى كه رسيده تو رو تنها ديده تيغ به روت كشيده تا زنده گردد ماجراى مادر ما
اى نام تو على تو رو عدو ز كينه
چون مادرم زهرا شكسته دست و سينه


»گل صحرا«
اكبر افتاده به ميدان (2)
آمده شاه شهيدان(2)
بر سر نعش جوان طاقت ندارد
روى خود بر صورت او مى ‏گذارد
واحسينا واحسينا(2)
در كنار جسم او بنشسته و زارى كند
اشك غم از ديدگان خونفشان جارى كند
يك تن آنجا نيست تا در اين زمان كارى كند
ميوه ى قلب على را از وفا يارى كند
دركنار پيكر او(2)
شعله زد پا تاسر او
دشمن بى رحم بر او خنده مى‏كرد
قلب پاكش را زغم آكنده مى ‏كرد
واحسينا واحسينا(2)
گفت اى گل جمله‏ اى بامن دراين صحرا بگو
لب گشا حرفى بزن از جنگ با اعدا بگو
اى عزيز جان من بار دگر بابا بگو
من كه مردم چشم واكن جمله ‏اى با ما بگو
عمه ات زينب رسيده (2)
جان او بر لب رسيده(2)
خيز و از جا اى به خون غلتيده ى من
مادر آب آورده نور ديده ى من
واحسينا واحسينا
واى من زيبا روى من غرق خون شد روى تو
بشكند دستى كه زد با نيزه بر پهلوى تو
واى من فرق سرت بشكسته تا ابروى تو
قلب من پر خون شده بر حلقه ى گيسوى تو
خواهرانت بى قرارند(2)
بهر تو چشم انتظارند(2)
اى جوانان بنى هاشم بياييد
پيكرش را جانب خيمه رسانيد
واحسينا واحسينا(2)


»شهيد ولايت«
اى گل نازم، ياعلى اكبر
يوسف ليلا،لاله ى پرپر
در ره عشق ولايت اى بابا
)پيكر ناز تو شد اربااربا((2)
]على اكبر(2) [(4)
لاله ى پرپر من على اكبر(3)
اى همه هستم، رفتى از دستم
در غم هجرت، بى تو بشكستم
پيكر تو غرق خون برابرم
)گوييا به نعش خود مى ‏نگرم((2)
]اى مهلقا، عشق بابا، از بعد تو، اُف بر دنيا[ (2)
لاله ى پرپر من على اكبر(3)
پيكرت با خون، گشته هم آغوش
در برِ نعشت، مى ‏روم از هوش
اى وجود و روح من مرو از تن
)كرده ‏اى، مرا ز داغ خود كفن((2)
فرق سرت،چون حيدر است
پهلوى تو، چون مادر است
لاله ى پرپر من على اكبر(3)

»سرو رشيد«
سرو رشيدم افتاده ز پا
نخل اميدم خم شد ز جفا
چاره‏ ام رفته شكيبايى نيست
اشكهايم كه تماشايى نيست
عمه ات برد مرا تا خيمه
بعد تو قوت بينايى نيست
)حيدر كربلا، على((4)
ناله كش از دل يك بار دگر
جان به تنم ده ‏اى جان پدر
آنچه ديدم ز تو خشكاند مرا
تو چه دانى كه چه سوزاند مرا
تا كه بى تابى من را مى ‏ديد
عمه از پيش تو را مى ‏راند مرا
)حيدر كربلا، على((4)
)قتل اللَّه قومِّ قتلوك((4)
طاقت من رفت با ديدن تو
كى نگردم من خنديدن تو
نيزه‏ ها حمله به يك جا بردند
خون سرخت به تماشا بردند
تا در خيمه بنى هاشميان
تكه تكه بدنت را بردند
)قتل اللَّه قومِّ قتلوك((4)
هر چه دارم خشكيده دگر
لاله سرخم شد چيره دگر
آنكه افكند تو را كشت مرا
آنكه مى ‏كشت تو را كشت مرا
گفتى نيست براى جسمت
كه تنت گشت به سان صحرا
)قتل اللَّه قومِّ قتلوك((4)


برگرفته از کتاب مؤذن عشق تألیف عباس جوادی


  نوشته شده توسط مدیر ساعت 11:36:22 1390/09/12

نظر بدهید
نام:   
ایمیل:   
متن پیام:

    
لطفا حروف درون  تصویر را در کادر زیر وارد کنید (حروف بزرگ و کوچک تفاوتی ندارد):

 










 
منوی اصلی



نقشه  سایت
 موذن حرم
  صفحه اصلی
  دانلود مداحی
 آرشیو مطالب
 نظرسنجی
 گالری تصاویر
 کتابخانه
  عضویت در سایت
 ورود اعضاء
 حضرت علی اکبر(ع)
 جستجو
 تماس با ما



نظرسنجی
  نظر شما درباره ی این سایت چیست؟











آمار سایت
  
 اعضاء آنلاین: 0

مهمان آنلاین: 7

تعداد اعضاء: 57          

بازدید امروز: 8

بازدید دیروز: 28

بازدید ماه جاری: 293

بازدید ماه گذشته:1148

بازدید کل: 389068


moazen-haram.ir design by ebrahim aryafar all right reserved
copy right 2011